|
شنبه 30 فروردين 1393برچسب:, :: 1:19 :: نويسنده : behzad
A Mother’s heart lights up the whole world
So full of love, commitment and passion
There is never a quota or any ration
The heart of a Mother is bold and strong
Holding a space for the family’s evolution
For love and peace is the only solution
Born to be compassionate, devoted and strong
Her heart always beating to the vibration of love
A Mother receives energy sent from above
Always beaming with divine inspiration
Mothers unite, holding hands together
Creating a circle of love—forever
A Mother’s love creates a fine lineage of care
Love layered upon infinite love
Hand fitted within the family glove
A Mother loves with her whole heart
Breathing in and out a love so intense
Her whole world becomes immense
We feel, we teach, we expand and we soar
Flying amid the possibilities of life
We may be single mother, grandmother or wife
چهار شنبه 13 فروردين 1398برچسب:, :: 19:52 :: نويسنده : behzad
نمیدانم آرزویت چیست ..! اما برای رسیدن به آرزویت دستانم به آسمان جاری ، و سبزه دلم را به نیت تو و آرزوهایت گره زدم... سیزده به در روز آرزوهایت باد ... " تقدیم به دوستای گلم "
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : behzad
زندگی مثل بازی شطرنج میمونه .. اگه بلد نباشی .. همه میخوان یادت بدن .. اگه بلد باشی .. همه میخوان شکستت بدن!
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 16:10 :: نويسنده : behzad
نام بی نشون تو در برگی از دفتر زندگی ام نقش بسته است .. هنگامی که خواستم تنها نام تورا آتش بزنم برگ برگ زندگی ام سوخت ..
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 15:36 :: نويسنده : behzad
غنچه از خواب پرید .. و گلی تازه به دنیا آمد .. خار خندید و به گل گفت سلام ؛ و جوابی نشنید! خار رنجید ولی هیچ نگفت .. ساعتی چند گذشت .. گل چه زیبا شده بود .. دست بی رحمی آمد نزدیک , گل سراسیمه ز وحشت افسرد .. لیک آن خار در آن دست خزید . گل از مرگ رهید ؛ صبح فردا که رسید .. خار با شبنمی از خواب پرید..گل صمیمانه به او گفت :سلام ..
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 15:19 :: نويسنده : behzad
وقتی خدا داشت انسان رو بدرقه می کرد گفت : جایی که میری مردمی داره که می شکننت ؛ نکنه قصه بخوریاا! من همه جا باهاتم ... تو تنها نیستی .. تو کوله بارت عشق میزارم , که بگذری ... قلب میزارم , که جا بدی .. اشک میزارم , که همه جا همراهیت کنه ... و مرگ .. که بدونی برمیگردی پیشم..!
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 13:10 :: نويسنده : behzad
عشق یعنی با جهان بیگانگی .. عشق یعنی شمع..یعنی پروانگی عشق یعنی سر به دار آویختن .. عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی سوختن یا ساختن .. عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی آفتاب بی غروب .. عشق یعنی آسمان , یعنی فروغ عشق یعنی آرزو , یعنی امید .. عشق یعنی روشنی , یعنی سپید عشق یعنی غوطه خوردن بین موج .. عشق یعنی رد شدن از مرز موج عشق یعنی از سپیده تا سحر .. عشق یعنی پا نهادن در خطر عشق یعنی لحظه دیدار یار .. عشق یعنی لحظه های بی قرار عشق یعنی اشتیاق و اضطراب .. عشق یعنی دلهره , یعنی شتاب عشق یعنی اشک , یعنی عاطفه .. عشق یعنی یادگاری , خاطره عشق یعنی خواستن , له له زدن .. عشق یعنی سوختن , پرپر زدن عشق یعنی سالهای عمر سخت .. عشق یعنی زهر شیرین , بخت تلخ عشق یعنی خاطرات بی غبار .. دفتری از شعر و از عطر بهار عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز .. عشق یعنی عاشقی با سوز و ساز عشق یعنی خون دل , یعنی جفا .. عشق یعنی درد و دل , یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب .. عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی همچو لیلی خون شدن .. عشق یعنی راهی صحرا شدن عشق یعنی تیشه فرهادها .. عشق یعنی عالم فریادها عشق یعنی زخم کوه بیستون .. عشق یعنی ناله های درد و خون عشق یعنی در جهان رسوا شدن .. عشق یعنی یکه و تنها شدن عشق یعنی انتظار و انتظار .. عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی لحظه های التهاب .. عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی حسرت شبهای گرم .. عشق یعنی یاد یک رویای نرم عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت .. عشق یعنی آخر خط بهشت عشق یعنی گم شدن در لحظه ها .. عشق یعنی آبی بی انتها عشق یعنی شاعری دل سوخته .. عشق یعنی آتشی افروخته عشق یعنی با گلی گفتن سخن .. عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی بیستون کندن به دست .. عشق یعنی عابد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن .. عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون .. عشق یعنی درد محنت از درون عشق یعنی دیده بر در دوختن .. عشق یعنی در فراغش سوختن عشق یعنی قطعه شعر ناتمام .. عشق یعنی بهترین حسن ختام عشق یعنی مهر بی چون و چرا .. عشق یعنی کوشش بی ادعا عشق یعنی مهر بی اما , اگر .. عشق یعنی رفتن با پای سر عشق یعنی دل تپیدن بحر دوست .. عشق یعنی جان من در دست اوست عشق یعنی خواندن از چشمان او .. حرفهای دل بدون گفتگو عشق ؛ یار مهربان زندگی .. بادبان و نردبان زندگی عشق یعنی دشت گل کاری شده .. در کویر , چشمه ای جاری شده عشق یعنی یک شقایق در میان دشت خار .. باور امکان با یک گل بهار .
"تقدیم به همه ی شما دوستای گلم" / عاشقتونم شدید! /
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 13:4 :: نويسنده : behzad
وقتی کسی نیست که به اون فکر کنی .. به آسمان نگاه کن .. زیرا..در آسمان کسی هست که به تو فکر می کند ..! .
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 12:57 :: نويسنده : behzad
پرسید به خاطر کی زنده هستی ؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو , بهش گفتم به خاطر هیچکس! پرسید پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد می زد به خاطر تو , با یه بغض غمگین گفتم به خاطر هیچکس! ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالی که اشک تو چشماش جمع شده بود گفت: به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است .. !!!
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : behzad
"مادر" دو بخش دارد .. و "ما" هرچه می کشیم از بخش دوم است!! ...
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 11:2 :: نويسنده : behzad
کاش می شد حرفی از "کاش می شد" هم نبود .. هرچه بود احساس بود و عشق بود ویاس بود ..
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 10:58 :: نويسنده : behzad
قلمی خواهم ساخت .. از نی باغ بهشت .. جوهر از شیشه ذات .. کاغذ از صفحه دل .. نور از شمع حیات .. تا نویسم همه جا ... نام زیبای تورا ...
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : behzad
آنگاه که غرور کسی را له می کنی ..! آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی ..! آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی ..! آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ..! آنگاه که حتی گوش خود را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی! می خواهم بدانم .. دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟!!
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 10:9 :: نويسنده : behzad
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی .. اما وقتی که بهار شد, یه جوری ازش جداشی خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه .. بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببینه!
سه شنبه 12 فروردين 1398برچسب:, :: 10:3 :: نويسنده : behzad
شهر من رو به زوال است تو باید باشی .. دل من زیر سوال است , تو باید باشی .. فال حافظ زدم آن رند غزل خوان می گفت .. زندگی بی تو محال است تو باید باشی ...
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : behzad
ببین که چشم عاشق , ستاره می شماره .. به انتظار چشمات هرشب داره می باره .. می خواد که فریاد کنه ..که دل چه بی قراره .. نمی تونه .. نمی شه .. عشق که صدا نداره ..!
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 21:39 :: نويسنده : behzad
گفتمش دل می خری؟ .. گفتا که چند ؟ گفتمش دل مال تو .. تنها بخند ... خنده کرد و دل ز دستانم ربود .. تا به خود باز آمدم او رفته بود .... دل ز دستانش به خاک افتاده بود !!!
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 21:32 :: نويسنده : behzad
عشق کنار هم ایستادن زیر بارون نیست..! عشق اینست که یکی برای دیگری چتر شود , و دیگری هرگز نفهمد که چرا خیس نشد!!!
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 21:26 :: نويسنده : behzad
با اینکه شکستند ..دلم را! ... اما.. خدایا! .. یاری ام کن تا اگر چیزی شکستم .. دل نباشد!!!
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 21:13 :: نويسنده : behzad
چه زیبا! گفتم دوستت دارم .. چه صادقانه پذیرفتی! .. چه فریبنده! آغوشم برایت باز شد .. چه ابلهانه! با تو خوش بودم .. چه کودکانه! همه چیزم شدی .. چه زود به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی! چه ناجوانمردانه! .. نیازمندت شدم .. چه حقیرانه! واژه غریب خداحافظی به من آمد! و چه بیرحمانه ؛ من ....: سوختم!
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : behzad
چی بگم .. دفعه اول تو کوچه دیدمش ..گفت تو بهترین داداش دنیایی! وقتی بزرگتر شدم و رفتم دانشگاه چشام همش اونو میدید .. می خواستم از ته قلبم بگم عاشقشم و دوستش دارم .. اما .. اما اون گفت تو بهترین داداش دنیایی! وقتی ازدواج کرد من ساقدوش بودم .. بازم گفت تو بهترین داداش دنیایی! وقتی مرد من زیر تابوتشو گرفتم .. مطمئن بودم اگه می تونست حرف بزنه می گفت تو بهترین داداش دنیایی! .. چندوقت بعد وقتی دفتر خاطراتشو خوندم دیدم نوشته: عاشقت بودم .. دوستت داشتم .. اما می ترسیدم بگم .. برای همین می گفتم..تو..بهترین داداش دنیایی !
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : behzad
خیال نکن نباشی کارم دیگه تمومه .. لیلی فقط قصه بود مجنون دیگه کدومه .. خیال نکن نباشی بدون تو می میرم .. گفته بودم عاشقم .. حرفمو پس می گیرم! کی گفته که ستاره بی فروغه ... بذار همه بدونن که عاشقی دروغه ...!!!
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : behzad
شبی پرسیدمش با بی قراری .. به غیر از من کسی را دوست داری..؟ دوچشمش از خجالت بر من افتاد.. میان گریه هایم گفت ..آری..!
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 19:22 :: نويسنده : behzad
تنهایی قشنگ ترین حس دنیاست.. چون واسه داشتنش نیاز به هیشکی نداری!
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : behzad
کیسه کوچک چای تمام عمر دلباخته ی لیوان بود! .. ولی هر بار که حرف دلش را میزد صدایش در آب جوش می سوخت .. کیسه کوچک چای با یک تکه نخ رفت ته لیوان و حرف دلش را آهسته گفت ... لیوان سرخ شد !
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 18:0 :: نويسنده : behzad
عشق در حیطه ی فهمیدن ما نیست بیا برگردیم .. آسمان پاسخ پرسیدن ما نیست بیا برگردیم .. گریه هامان چه قدر تلخ..ببین رنگ ترحم دارد.. تا زمین دشمن خندیدن ما نیست بیا برگردیم ..
دو شنبه 11 فروردين 1398برچسب:, :: 17:54 :: نويسنده : behzad
سوخت ..! تک درخت آرزوهایم سوخت و تنهایی , تنها همدم تنهایی هایم شد .. حال فصل هاست که برای دلخوشی دلم شاخه گل سرخ و نامه های بی نام می فرستم! حتی شمعهای خاموش روز تولدم را هر سال به دست نفسهایم می سپارم و آهسته نجوا می کنم.. تولدم مبارک!!
شنبه 9 فروردين 1398برچسب:, :: 16:56 :: نويسنده : behzad
به سلامتیه اون صبحی که وقتی بیدار میشی خودشو بغل کرده باشی .. نه یادشو!
شنبه 9 فروردين 1398برچسب:, :: 16:54 :: نويسنده : behzad
به سلامتیه اون قاضی که وقتی فهمید مجرم رفیقشه حکم نداد ... استعفا داد..!!
شنبه 9 فروردين 1398برچسب:, :: 10:4 :: نويسنده : behzad
آییی دختر خانوم..فک کردی شوخی میکنم؟!!بیا! حالا بدو دنبال شوهر!! مگه پیدا میشه!!
شنبه 9 فروردين 1398برچسب:, :: 9:58 :: نويسنده : behzad
شما دختر خانوم عزیز..آره با شومام! اگه دوست پسر یا شوهر داری دو دستی بهش بچسب! اگه هم نداری بدو تا دیر نشده! تموم میشه هااااا!!!!! |